این ترانه ها فروشی نیستند.
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟
تو این پست می خوام به یکی از مسائلی که این روزا خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرده بپردازم. اما اول بگم که این پست رو تو دو یا سه مرحله بهتون تقدیم می کنم.
حالا الالحساب این رو داشته باشید تا بعد:
نگاهی به چهره ی انسانی یک شاعره ی ایرانی
این ترانه ها فروشی نیستند.
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟
مهم اینه نشون بدیم ما هم مثل شماییم.مثل شما شعر می گوییم،برای گرفتن حقوقمان اعتراض می کنیم و اتسکی می رویم. بعد اسلاید نشان می دهند. از زیبایی های طبیعی کشورمان ، شاهراها ،مراکز هنری،پیست های اسکی،پاساژهای خرید و تظاهرات زنان معترض.
وقتی خوب توجه حضار چشم آبی و مو بور جلب شد و باور کردند که ما آدم هستیم و بادیه نشین هم نیستیم؛برگ برنده را رو می کنند.
شعرهای فروغ را می خوانند و از او به عنوان سمبل روشنفکری و فمینیسم در ایران یاد می کنند.
سمبل آزادی بیان.
جلسه ی سخنرانی اسم و عنوان جذابی دارد: شکستن سکوت.پوستری این عنوان انقلابی را معنا می کند. زنی با لبهای فروبسته،دستش بر چانه تا هر پنج انگشتش شهادت دهند بر قداست کلام.روی هر انگشت مصراع هایی از شعرهای فروغ نقش بسته است.
بعضی ایرانی های مهاجر این نوع برنامه ها را با زحمت زیاد تدارک می بینند تا تصور ذهنی آمریکایی ها را از زنان مسلمان که در سکوت و تسلیم زندگی می کنند بشویند.
آمریکایی ها البته رحم و مروت دارند . وقتی می بینند به پایشان افتاده اید تا شما را باور کنند، دستتان را می گیرند و از زمین بلندتان می کنند. شما را در سایت هایشان به عنوان روشنفکر معرفی می کنند.چندتا هندوانه ی گنده هم می گذارند زیر بغلتان. از تحصیلات درخشانتان می گویند و. از اینکه چه طور چریک وار از دست دولت مستبدتان فرار کرده اید و کوه و دشت و دمن را در نوردیده اید تا خودتان را به مهد آزادی یعنی آمریکا برسانید و تبعیدگاه خوخواسته را مهربان تر از مام وطن بیابید. یک عکس سوپر شیک هم از شما تعبیه میکنند. این نا مادری مهربان هم همه جوره شما را یاری می دهد تال در هدفتان که همانا بخشیدن چهره ای انسانی به مادر نامهربانتان از طریق معرفی ادبیات و موسیقی فولکلور و معاصرتان است موفق شوید.
در تهران به دنیا امد. در 17 سالگی ازدواج کرد. صاحب یک پسر شد و سه سال بعد از همسرش طلاق گرفت. موضوعات بی پروای شعر او و نیز ماجراهای عاطفی زندگی شخصی او باعث نفرت و انزجار جامعه ی مذهبی و سنتی از او شد. 4 کتاب شعر منتشر کرد و فیلمی درباره ی زندگی جذامیان ساخت که جایزه گرفت. از جذام خانه ، پسری را به فرزندی پذیرفت و در32 سالگی در سانحه ی اتومبیل جانش را از دست داد.
به ظاهر فروغ بیشتر از هر شاعره ی ایرانی می تواند برای خارجی ها جذاب باشد. زیرا با بزرگ کردن او بهتر می توانند ایرانی را کوچک کنند و در این راه البته از حمایت و تشویق ایرانیانی برخوردار می شوند که تابعیت آمریکایی را پذیرفته اند و د رگردهمایی هایشان اطلاعات فرسوده را به عنوان اخبار دست اول به خورد مستمعان می دهند.
ادامه دارد...